معراج مؤمن

نویسنده

 284 - قبله

قال الصادق - علیه السلام -:
اذا استقبلت القبلة فانس من الدنیا و ما فیها و الخلق و ما هم فیه و استفرغ قلبک عن کل شاغل یشغلک عن الله ؛
هنگامى که براى نماز به جانب قبله ایستادى ، دنیا و آن چه در آن است را فراموش کن و قلب خود را از هر گونه سرگرم کننده اى که تو را از خدا بازدارد، فارغ ساز.
(میزان الحکمه ، ج 5، ص 396)

 285 - نیت
قال الصادق - علیه السلام -:
ان الله یحشر الناس على نیاتهم یوم القیامة ؛
خداوند در روز قیامت ، مردم را بر نیتهایشان محشور مى کند.
(بحارالانوار، ج 70، ص 209)

 286 - تاثیر تکبیرة الاحرام
قال الصادق - علیه السلام -:
فاذا کبرت فاستصغر ما بین السموات العلى و الثرى دون کبریائه ؛
هرگاه تکبیرة الاحرام گفتى ، همه چیز را از آن چه در آسمان و زمین است درمقابل خداى کبیر و متعال ، کوچک و ناچیز بشمار، مگر کبریایى و بزرگى خداوند متعال را.
(مصباح الشریعه ، ص 91)

 287 - تقسیم نماز بین بنده و خدا
حدیث قدسى :
قسمت الصلوة بینى و بین عبدى فنصفها لى و نصفها لعبدى ؛
من نماز را میان خود وبنده ام تقسیم کرده ام ، پس نیمى از آن ، از آن من است و نیمى دیگر از آن بنده ام .
(بحارالانوار، ج 92، ص 226)

 288 - قرائت نماز
عن ...:
قلت لابى عبدالله - علیه السلام - الرجل یدخل فى الصلوة فیجود صلاته و یحسنها رجاء ان یستجر بعض من یراه الى هواه ؟قال : لیس هو من الریاء ؛
از امام صادق (ع ) پرسیدم اگر کسى نمازش را با قرائت زیبا و نیکو به جا آورد، به امید آن که حاضران که او را مى بینند مجذوب شده و راه او را در پیش گیرند (آیا به نمازش اشکال وارد مى شود؟) فرمود: این از مصادیق ریا نیست .
(وسائل الشیعه ، ج 1، ص 56)

 289 - قرائت صد آیه در نماز
قال الصادق - علیه السلام -:
من قرا مائة ایة یصلى بها فى لیلة کتب الله - عز و جل - له بها قنوت لیلة ؛
هر کس در یک شب یکصد آیه از قرآن را در نمازى بخواند، خدا به این وسیله براى او عبادت سراسر شب بنویسد.
(الکافى ، ج 2، ص 445)

 290 - تلاوت قرآن در نماز
قال الحسین - علیه السلام -:
من قرا ایة من کتاب الله - عز و جل - فى صلاته قائما یکتب له بکل حرف مائة حسنة ؛
کسى که آیه اى از قرآن را ایستاده در نماز خود بخواند، به هر حرفى صد حسنه براى او نوشته مى شود.
(الکافى ، ج 2، ص 447)

 291 - قرائت قرآن در نماز
قال رسول الله - صلى الله علیه وآله -:
قراءة القران فى الصلاة افضل من قراءة القران فى غیر الصلاة ؛
قرائت قرآن در نماز افضل است از غیرنماز.
(مستدرک الوسائل ، ج 1، ص 292)

 292 - رکوع کامل
قال الباقر - علیه السلام -:
من اتم رکوعه لم یدخله وحشة القبر ؛
هر که رکوعش تمام و کامل باشد دچار وحشت قبر نمى شود.
(مواعظ العددیه ، ص 243)

 293 - رکوع
قال الصادق - علیه السلام -:
لایرکع عبدلله رکوعا على الحقیقة ، الا زینة الله تعالى بنور بهائه و اظله فى ضلال کبریائه و کساه کسوة اصفیائه ؛
هیچ بنده اى براى خدا به حقیقت رکوع نکند، مگر آن که خداوند تعالى او را به نور جمال خود بیاراید و در سایه کبریایى اش جاى دهد و جامه برگزیدگانش بپوشاند.
(مصباح الشریعه ، ص 14)

 294 - رکوع و سجده طولانى
قال الصادق - علیه السلام -:
و علیکم بطول الرکوع و السجود فان احدکم اذا طال الرکوع و السجود یهتف ابلیس من خلفه ، فقال یا ویلتاه !اطاعوا و عصیت و سجدوا و ابیت ؛
بر شما باد به طول رکوع و سجده ، که هرگاه یکى از شما رکوع و سجده اش ‍ طول بکشد شیطان به دنبال او فریاد مى زند: واى بر من ! او اطاعت کرد و من معصیت کردم او سجده کرد و من سر باز زدم .
(بحارالانوار، ج 78، ص 199، مواعظ العددیه ، ص 242)

 295 - سجده
قال على - علیه السلام -:
لویعلم المصلى ما یغشاه من جلال الله ما سره ان یرفع راسه من السجود ؛
اگر نمازگزار بداند چه اندازه مشمول جلال الهى است ، هرگز راضى نمى شود که سر از سجده بردارد.
(بحارالانوار، ج 82، ص 207.میزان الحکمه ، ج 5، ص 379)

 296 - حق سجود
قال الصادق - علیه السلام -:
ما خسر و الله من اتى بحقیقة السجود و لو کان فى العمر مرة واحدة ؛
به خدا قسم کسى که حق سجود را به جاى آورد و سجده حقیقى کند به هیج عنوانى زیان متوجه او نشود، گرچه در تمام مدت عمر چنین سجودى را یک بار به جاى آورد.
(بحارالانوار، ج 85، ص 136)

 297 - سجده نزدیکترین حالت
قال الصادق - علیه السلام -:
اقرب ما یکون العبد الى الله - عز و جل - و هو مساجد، قال الله - عز و جل -: ((و اسجد و اقترب )) ؛
نزدیکترین حالت بنده به خداوند بزرگ وقتى است که در سجده است خداوند فرمود: ((سجده کن و تقرب جوى )).
(روضة المتقین ، ج 2، ص 38)

 298 - آداب سجده
قال على - علیه السلام -:
السجود الجسمانى هو وضع عتائق الوجوه على التراب و استقبال الارض بالراحتین و الکفین و اطراف القدمین مع خشوع القلب و اخلاص ‍ النیة ؛
سجده کردن بدنى ، گذاشتن جاهاى نیکوى صورتها بر خاک و روى آوردن به زمین به دو کف دست و کناره هاى دو پا، همراه خشوع دل و پاکى نیت است .
(غررالحکم ، ج 2، ص 165، چاپ دانشگاه )

 299 - روح سجده
قال على - علیه السلام -:
والسجود النفسانى فراغ القلب من الفانیات و الاقبال بکنه الهمة على الباقیات و خلع الکبر و الحمیة و قطع العلائق الدنیویة و التعلى بالخلائق النبویة ؛
سجده نفسانى (که روح سجده است )، رها بودن دل از امور فناپذیر و روى آوردن با تمام وجود به امور جاودان و کندن کبر و تعصب بیجا و قطع همه علایق دنیوى و آراسته شدن به اخلاق نبوى است .
(غررالحکم ، ج 2، ص 165، چاپ دانشگاه )

 300 - عادت به نماز
قال الصادق - علیه السلام -:
لاتنظروا الى طول رکوع الرجل و سجوده ، فان ذلک شى ء اعتاده فلو ترکه استوحش لذلک و لکن انظروا الى صدق حدیثه و اداء امانتة ؛
به رکوع و سجده هاى طولانى افراد نگاه نکنید، زیرا ممکن است به آن عادت کرده باشند و براى او یک امر عادى شده باشد ؛ و اگر آن را ترک کنند وحشت کنند، بلکه راستگویى و امانتدارى او رابنگر.
(تفسیر نورالثقلین ، ج 1، ص 496، اصول کافى ج 2، ص 105)

 301 - تشهد
قال الصادق - علیه السلام -:
التشهد، ثناء على الله تعالى ؛
تشهد، ستایش خداوند بلند مرتبه است .
(مصباح الشریعه ، باب هفتم )

 302 - تسبیحات چهارگانه
قال على - علیه السلام -:
ان الانسان کان فى الصلوة فان جسده و ثیابه و کل شى ء حوله یسبح ؛
هنگامى که انسان مشغول نماز است ، و بدن و لباس و هرچه پیرامون اوست خدا را تسبیح مى گویند.
(بحارالانوار، ج 82، ص 213)

 303 - سلام
قال الصادق - علیه السلام -:
معنى السلام فى کل صلوة ، الامان ، اى من ادى امر الله و سنة نبیه - صلى الله علیه و آله - خاشعا منه قلبه فله الامان من بلاء الدنیا و برائة من عذاب الاخرة ؛

معنى ((سلام )) در پایان نماز، امان است ، یعنى هر کس که امر خدا و سنت پیامبرش را با خشوع قلب به جاى آورد، از بلاى دنیا در امان ، و از عذاب آخرت بر کنار است .
(مصباح الشریعه ، باب سلام )

 304 - فلسفه سجده بر خاک
قال على - علیه السلام -:
و لما فى ذلک من تعفیر عتاق الوجوه بالتراب تواضعا و التصاق کرائم الجوارح بالارض تصاغرا؛
هنگامى که انسان نماز مى خواند، ساییدن گونه ها به خاک نشانه تواضع و گذاردن اعضاء شریف بر زمین دلیل کوچک و حقارت است .
(نهج البلاغه ، خطبه 192)

 305 - سجده مایه تقرب
قال على - علیه السلام -:
اقرب ما یکون العبد من الله اذا سجد ؛
نزدیکترین چیزى که بنده را به خدا نزدیک مى کند سجده است .
(بحارالانوار، ج 82، ص 233)

 306 - سوره حمد، عطیه الهى
قال رسول الله - صلى الله علیه وآله -:
اعطانى الله - عز و جل - فاتحة الکتاب ؛
خداوند سوره حمد را به من عطا کرده است .
(امالى شیخ صدوق ، ص 117)

 307 - رکوع و سجود ناقص
قال رسول الله - صلى الله علیه وآله -:
و لاصلاة لمن لا یتم رکوعها و سجودها؛
نمازگزارى که رکوع و سجودش را ناقص انجام دهد، آن نمازش ، نماز نیست .
(بحارالانوار، ج 29، ص 198)

 308 - سجود و رکوع بهترین عبادت
قال على - علیه السلام -:
نعم العبادة السجود و الرکوع ؛
سجود و رکوع در پیشگاه الهى ، خوب عبادتى است .
(تصنیف غررالحکم ، ص 175)

 309 - تاثیر طولانى رکوع وسجود
قال على - علیه السلام -:
لایقرب من الله سبحانه الا کثرة السجود و الرکوع ؛
چیزى جز کثرت سجود و رکوع ، شخص را به تقرب خداوند سبحان نرساند.
(تصنیف غررالحکم ، ص 175)

 310 - ثواب سجده شکر
قال الصادق - علیه السلام -:
ایما مؤ من سجد الله سجدة لشکر نعمة غیر صلاة ، کتب الله له بها عشر حسنات و مما عنه عشر سیئات و رفع له عشر درجات فى الجنان ؛
هر مؤ منى در غیر از حال نماز سجده شکرى جهت نعمتى به جاى آورد، خداوند به آن خاطر ده حسنه براى او بنویسد و ده گناه از نامه عملش پاک کند و ده درجه براى او در بهشت بالا ببرد.
(ثواب الاعمال ، ص 83)

 311 - طولانى کردن سجده
قال رسول الله - صلى الله علیه وآله -:
و اذا اردت ان یحشرک الله معى فاطل السجود بین یدى الله الواحد القهار ؛
و اگر خواستى خداوند تو را با من محشور سازد، سجده در پیشگاه خداى یکتاى قهار را طولانى کن .
(بحارالانوار، ج 85، ص 164)

 312 - نزدیکترین حالات
قال الصادق - علیه السلام -:
اقرب ما یکون العبد الى الله و هو ساجد؛
نزدیکترین حالات بنده به پروردگار سجده است .
(ثواب الاعمال ، ص 60)

 313 - مقدمه نماز
قال رسول الله - صلى الله علیه وآله -:
ولکل شى ء انف و انف الصلاة التکبیر؛
براى هر چیزى مقدمه اى است و مقدمه نماز، تکبیراست .
(وسائل الشیعه ، ج 3، ص 16)

 314 - توجه خداوند به نمازگزار هنگام قبله
عن الباقر - علیه السلام - قال :
اذا استقبل المصلى القبلة استقبل الرحمان بوجهه ، لا اله غیره ؛
آن گاه که نمازگزار رو به قبله کرد، پروردگار عالم به صورتش رو آورد، جز او خدایى نیست .
(بحارالانوار، ج 82، ص 219)

 315 - ذکر پس از رکوع
عن جعفر بن محمد - علیه السلام - قال :
اذا رفعت راسک من الرکوع فقل : سمع الله لمن حمده ؛
هنگامى که سر از رکوع بر مى دارید بگویید: ((سمع الله لمن حمده )).
(بحارالانوار، ج 85، ص 115)

 316 - واجب در نماز
عن زرارة قال :
سالت اباجعفر - علیه السلام - عن الفرض فى الصلاة فقال : الوقت ، و الطهور، و القبلة ، و التوجه ، و الرکوع ، و السجود، و الدعاء.قلت : ما سوى ذلک ؟فقال : سنة فى فریضة ؛
از زراره نقل شده ، بگوید: از امام باقر (ع ) از واجب در نماز پرسیدم ؟ فرمود: وقت است ، طهارت است ، قبله است ، توجه است ، رکوع و سجود است و دعاست .عرض کردم : غیر از اینها؟ فرمود: سنتى است در واجب .
(وسائل الشیعه ، ج 3، ص 80)

 317 - سجده طولانى
قال الصادق - علیه السلام -:
ان العبد اذا احال السجود حیث لایراه احد، قال الشیطان و اویلاه اطاعوا و عصیت و سجدوا و ابیت ؛
به درستى انسان هنگامى که سجده را طولانى کرد فریاد شیطان بلند مى شود که : واى بر من آنها اطاعت خدا کردند و من عصیان کردم آنان سجده کردند و من نافرمانى کردم .
(بحارالانوار، ج 85، ص 163)

 318 - نیت
قال رسول الله - صلى الله علیه وآله -:
انما الاعمال بالنیات ؛
همانا کارها بر اساس نیتها است .
(بحارالانوار، ج 81، ص 381)

 319 - سجده طولانى و بهشت
قال الباقر - علیه السلام -:
اتى رجل الى رسول الله - صلى الله علیه وآله - فقال یا رسول الله !ادع الله لى ان یدخلنى الجنة ، فقال له : اعنى علیه بکثرة السجود؛
مردى خدمت رسول خدا (ص ) رسید و عرض کرد: اى پیامبر خدا! از خدا بخواه که مرا بهشتى کند.حضرت فرمود: مشروط بر اینکه در این دعا، براى رسیدن به بهشت ، مرا به کثرت سجده (براى خدا) یارى کنى .
(بحارالانوار، ج 82، ص 233)

 320 - حمد و سوره درنماز
قال الرضا - علیه السلام -:
امر الناس بالقراءة فى الصلوة لئلا یکون القران مهجورا مضیعا ؛
مردم به خواندن حمد و سوره در نماز به این جهت موظف شده اند که قرآن مجید متروک و ضایع نشود.
(من لایحضره الفقیه ، ج 1، ص 84)

 321 - فضیلت بسم الله
قال عن الامام الهادى - علیه السلام -:
((بسم الله الرحمن الرحیم )) اقرب الى اسم الله الاعظم من سواد العین الى بیاضها؛
((بسم الله الرحمن الرحیم )) به اسم اعظم خدا از فاصله سیاهى چشم به سفیدى آن نزدیکتر است .
(تحف العقول ، ص 487)

 322 - امام صادق (ع ) و سجده بر تربت امام حسین (ع )
کان الصادق - علیه السلام - لایسجد الا على تربة الحسین - علیه السلام - تذللا لله و استکانة الیه ؛
امام صادق (ع ) جز بر تربت حسین (ع ) به خاک دیگرى سجده نمى کرد و این کار را از سر خشوع و خضوع براى خدا مى کرد.
(وسائل الشیعه ، ج 3، ص 608)

 323 - گواهى محل سجود در روز قیامت
قال رسول الله - صلى الله علیه وآله -:
یا اباذر!ما من رجل یجعل جبهته فى بقعة من بقاع الارض الا شهدت له بها یوم القیامة ؛
اى اباذر! هیچ کس صورت و پیشانى بر قطعه اى از قطعات زمین نمى گذارد، مگر اینکه آن قطعه زمین شهادت مى دهد که آن شخص در آن براى خدا سجده کرده و در آن دعا و نماز خوانده و مناجات کرده ، و او را با این شهادت سرافراز و مفتخر مى سازد و بهشتى مى نماید در حدیث است که : در جاهاى مختلف زمین نماز بخوانید، تا در قیامت براى شما شهادت دهند.
(بحارالانوار، ج 82، ص 234)

 324 - شروع نماز با تکبیر
قال رسول الله - صلى الله علیه وآله -:
لکل شى ء انف و انف الصلاة التکبیر ؛
هر چیزى را بینى باشد و بینى نماز شما تکبیر است .
(کافى ، ج 3، ص 270)

 325 - ذکر و تسبیح در شبانه روز
عن الصادق - علیه السلام - قال :
قال ابلیس خمسة اشیاء لیس لى فیهن حیلة و سائر الناس فى قبضتى : من اعتصم بالله من نیته الصادقة فاتکل علیه فى جمیع اموره و من کثر تسبیحه فى لیله و نهاره ، و من رضى لاخیه المومن ما یرضاه لنفسه و من لم یجزع على المصیبة حین یصیبه و من رضى بما قسم الله له ؛
ابلیس گفت : پنج کس را نمى توانم مورد حیله و فریب خویش قرار دهم و آن پنج نفر عبارتند از: کسى که با نیت خالص به خدا پناه ببرد و در همه امور به او تکیه کند، کسى که در شبانه روز ذکر و تسبیح فراوان گوید و کسى که براى برادر مومن خود مى پسندد آن چه را براى خود مى پسندد، و کسى که در مصیبتى که بر او روى شد جرع نکند و شکیبا باشد، و کسى که بدانچه خدا براى او مقرر داشت ، راضى باشد.
(المواعظ العددیه ، ص 162)

 326 - سجده فراوان
عن الصادق - علیه السلام - قال :
جاء رجل الى رسول الله - صلى الله علیه وآله - فقال : یا رسول الله !کثرت ذنوبى و ضعف عملى فقال رسول الله - صلى الله علیه وآله -: اکثر السجود فانه یحط الذنوب کما یحط الریح ورق الشجر ؛
مردى پیش پیامبر (ص ) آمد و گفت : یا رسول الله !گناهانم بى شمار است ولى عمل نیک من اندک است ، پیامبر (ص ) فرمود: سجده فراوان به جاى آور؛ زیرا سجده گناهان را دور مى سازد، همچنان که باد برگ درخت را مى ریزاند.
(بحارالانوار، ج 85، ص 162.امالى صدوق ، ج 76، حدیث 11)

 327 - اسرار تکبیرة الاحرام
عن الصادق - علیه السلام -:
اذا کبرت فاستصغر ما بین العلا و الثرى دون کبریائه ؛ فان الله اذا اطلع على قلب العبد و هو یکبر و فى قلبه عارض عن حقیقة تکبیره قال : یا کاذب ، اتخدعنى ؟و عزتى و جلالى لاحرمنک حلاوة ذکرى و لاحجبنک عن قربى و المسارة بمناجاتى .فاعتبر انت قلبک حین صلوتک فان کنت تجد حلاوتها و فى نفسک سرورها و بهجتها و قلبک مسرورا بمناجاته ملتذ بمخاطباته ، فاعلم انه قد صدقک فى تکبیرک له ؛ و الا فقد عرفت من سلب لذة المناجاء و حرمان حلاوة العبادة ، انه دلیل على تکذیب الله لک و طردک عن بابه ؛
چون تکبیر (نماز) را گفتى ، آن چه را ما بین آسمان و زمین است ، درمقابل کبریاء خدا کوچک و ناچیز شمار که اگر خداوند بر قلب بنده ، زمانى که تکبیر مى گوید، بنگرد و در دل او چیزى باشد که از حقیقت معناى تکبیر بازش مى دارد، به او گوید: ((اى دروغگو آیا مرا مى فریبى ؟به عزت وجلالم سوگند که از شیرینى یاد خود محرومت کنم و از قرب به خود و شادمانى مناجاتم محجوبت سازم )). پس به هنگام نمازگزاردنت دل خود را بیازما، اگر شیرینى نماز را و در (عمق ) جان ، سرور و بهجت (حاصل از) آن را مى یابى و دلت از راز و نیاز با او شادمان است و از گفتگو با او لذت مى برد، بدان که خداوند، تو را در تکبیرى که برزبان رانده اى ، تصدیق فرموده است ؛ و گرنه ، بدان که فقدان لذت مناجات و محرومیت از شیرینى عبادت دلیل بر این است که خداوند تو را(در تکبیرت ) دروغگو دانسته و از درگاه خود رانده است .
(مصباح الشریعة ، باب 13. بحارالانوار، ج 81، ص 230)

 328 - فلسفه رکوع
عن مصباح الشریعة ، قال الصادق - علیه السلام -:
لایرکع عبدالله رکوعا على الحقیقة ، الا زینة الله تعالى بنور بهائه و اظله فى ظلال کبریائه و کساه کسوة اصفیائه .و الرکوع اول و السجودثان ، فمن اتى بمعنى الاول صلح للثانى .و فى الرکوع ادب و فى السجود قرب ، و من لایحسن الادب لایصلح للقرب .فارکع رکوع خاضع لله بقلبه متذلل وجل تحت سلطانه ؛ خافض له بجوارحه خفض خائف حزن على ما یفوته من فائدة الراکعین .و حکى ان الربیع ابن خثیم کان یسهر باللیل الى الفجر فى رکعة واحدة ؛ فاذا هو اصبح رفع (خ ل : تزفر) و قال : اه !سبق المخلصون و قطع بنا.و استوف رکوعک باستواء ظهرک ، و انحط عن همتک فى القیام بخدمته الا بعونه ، و فر بالقلب من وساوس الشیطان و خدائعه و مکائدة ؛ فان الله تعالى یرفع عباده بقدر تواضعهم له و یهدیهم الى اصول التواضع و الخضوع بقدر اطلاع عظمته على سرائرهم ؛
از کتاب مصباح الشریعه نقل است که امام صادق (ع ) فرمود: هیچ بنده اى براى خدا به حقیقت رکوع نکند مگر آن که خداوند تعالى او را به نور جمال خویش بیاراید و در سایه کبریایش درآورد و جامه برگزیدگانش ‍ بپوشاند.رکوع (مرحله ) اول است و سجود (مرحله ) دوم ؛ هرکس معنى و حقیقت اولى را به جاى آورد، شایستگى دومى را یافته است .در رکاب ادب (عبودیت ) است و در سجود قرب (به معبود) است ؛ و کسى که به نیکى ، ادب نگزارد، قربت را نشاید.پس رکوع کن همانند رکوع کسى که قلبا خاضع براى خداست و تحت سلطه او ذلیل و بیمناک مى باشد ؛ و چون راکعى از بیم و اندوه از دست دادن بهره راکعان (حقیقى ) تن فرود آورد، اعضاى خود را فرود بیاور.و از ربیع بن خثیم حکایت شده است که با یک رکوع شب را به صبح مى رساند و چون به صبح میرسید (صبح مى کرد) قامت راست مى کرد (نسخه : ناله مى کرد) و مى گفت : ((آه !مخلصان پیشى گرفتند و ما از راه ماندیم )).و رکوع خود را کامل انجام ده به اینکه پشت خود را هموار کنى ؛ و از این (پندار) که به (قدرت و) همت خود به خدمت او قیام کنى فرود آى (که این امکان ندارد) جز به یارى او.و قلب را از وسوسه هاى شیطان و فریبها و نیرنگهایش فرارى ده که خداوند تعالى بندگان خود را به میزانى که در برابر او کرنش کنند بلند مى کند ؛ و آنان را به هر اندازه که عظمتش بر باطنهایشان پرتو افکنده ، به حقیقت فروتنى و کرنش (در برابرخود) هدایت مى فرماید.
(مصباح الشریعه ، باب 15. بحارالانوار، ج 82، ص 108)

 329 - اسرار بلند شدن رکوع
قال الصادق - علیه السلام -:
فقال : ارفع راسک .فرفعت راسى ؛ فنظرت الى شى ء ذهب منه عقلى ؛ فاستقبلت الارض بوجهى و یدى فالهمت ان قلت : ((سبحان ربى الاعلى و بحمده )) لعلو ما رایت .فقلتها سبعا، فرجعت الى نفسى .کلما قلت واجدة منها، تجلى عنى الغشى ؛ فقعدت فصار السجود فیه ((سبحان ربى الاعلى و بحمده )).و صارت القعدة بین السجدتین استراحة من الغشى و علو ما رایت .فالهمنى ربى - عز و جل - و طالبتنى نفسى ان ارفع راسى ؛ فرفعت فنظرت الى ذلک العلو فغشى على ، فخررت لوجهى و استقبلت الارض ‍ بوجهى و یدى و قلت : ((سبحان ربى الاعلى و بحمده )).فقلتها سبعا ؛ ثم رفعت راسى فقعدت قبل القیام لاثنى النظر فى العلو.فمن اجل ذلک صارت سجدتین و رکعة و من اجل ذلک صار القعود قبل القیام قعدة خفیفة ؛
پس فرمود: ((سربردار)) سر برداشتم ، چیزى دیدم که از آن عقلم از سر رفت ، و به صورت و دو دست بر زمین قرار گرفتم ؛ پس الهام شده به سبب علو آن چه دیدم گفتم : ((سبحان ربى الاعلى و بحمده )) (منزه است پروردگار برتر من و سپاس او راست ).این را هفت بار گفتم ؛ پس به خود آمدم . هر بار که مى گفتم حالت غشوه از من باز مى شد، آن گاه نشستم : از این رو ذکر ((سبحان ربى الاعلى و بحمده )) در سجده قرار داده شد.و نشستن بین دو سجده ، استراحتى شد از آن غشوه و عظمت و والایى آن چه دیدم . پس پروردگارم عز و جل به من الهام فرمود و خود نیز خواستم سربلند کنم ، سربرداشتم و به آن علو و عظمت نگریستم و بیهوش شدم و بر زمین افتادم و با صورت و دو دست رو به زمین کردم و گفتم : ((سبحان ربى الاعلى و بحمده )) این را هفت مرتبه گفتم ، آن گاه سر برداشتم و پیش از ایستادن نشستم تا بار دیگر به آن علو و عظمت نظر کنم )) از این رو (در هر رکت نماز) دو سجده و یک رکوع مقرر شد و نیز نشستن قبل از قیام ، نشستنى کوتاه مقرر گردید.
(علل الشرایع ، ج 2، ص 312)

 330 - ذکر سجده
فى الحدیث :
لما نزل قوله سبحانه : سبح اسم ربک الاعلى )) قال رسول الله - صلى الله علیه وآله - اجعلوها فى سجودکم ؛
هنگامى که کلام الهى ((سبح اسم ربک الاعلى )) نازل گشت ، رسول الله (ص ) فرمود: ((آن را در سجودتان قراردهید)) یعنى ((سبحان ربى الاعلى و بحمده )).
(بحارالانوار، ج 58، ص 34)

 331 - اثرات سجده حقیقى
عن مصباح الشریعة ، قال الصادق - علیه السلام -:
ما خسر و الله من اتى بحقیقة السجود و لو کان فى العمر مرة واحدة .و ما افلح من خلا بربه فى مثل ذلک الحال تشبیها بمخادع نفسه غافلا لاهیا عما اعده الله للساجدین من انس العاجل و راحة الاجل . و لا بعد عن الله ابدا من احسن تقربه فى السجود.و لا قرب الیه ابدا من اساء ادبه و ضیع حرمته بتعلق قلبه بسواه فى حال سجوده .فاسجد سجود متواضع لله تعالى ذلیل ، علم انه خلق من تراب یطاه الخلق .و انه اتخذک من نطفة یستقذرها کل احد؛ و کون و لم یکن .و قد جعل الله معنى السجود سبب التقرب الیه بالقلب و السر و الروح فمن قرب منه بعد من غیره ؛ الاترى فى الظاهر انه لا یستوى حال السجود الا بالتوارى عن جمیع الاشیاء و الاحتجاب عن کل ما تراه العیون ؟کذلک امر الباطن .فمن کان قلبه متعلقا فى صلوته بشى ء دون الله تعالى ، فهو قریب من ذلک الشى ء بعید عن حقیقة ما اراد الله منه فى صلوته .قال الله - عز و جل -: ((ما جعل الله لرجل من قلبین فى جوفه )).و قال رسول الله - صلى الله علیه وآله - قال الله تعالى : لا اطلع على قلب عبد فاعلم فیه حب الاخلاص لطاعتى لوجهى و ابتغاء مرضاتى ، الا لولیت تقویمه و سیاسته . و من اشتغل بغیرى فهو من المستهزئین بنفسه ؛ و مکتوب اسمه فى دیوان الخاسرین ؛
به خدا سوگند!آن کس که هر چند یک بار در تمام عمر، حقیقت سجده را به جاى آورد، زیان نبرد ؛ و آن کس که همانند کسى که خود را مى فریبد، با حالت غفلت و بازیچه گرفتن آن چه خدا براى سجده کنندگان فراهم نموده است ، یعنى انس (با او) در حال (دنیا)، و راحت و آسایش در آینده (آخرت )، با پروردگار خود خلوت کند، رستگار نشد.و کسى که در سجده به خدا نیکو تقرب جست ، از خدا دور نشد.و کسى که به خدا سوء ادب کرد و با دلبستگى به غیر او در سجده ، حرمت او را از بین برد، به مقام قرب او نرسد؛ پس سجده کن (همانند) سجده کسى که در برابر خداوند تعالى متواضع و خوار است و مى داند که از خاکى آفریده شده که خلق بر آن پا مى نهند و خدا او را از نطفه اى که همه آن را کثیف و نجس مى دانند آفریده ؛ و مى داند که نبود، و (به دست آفریدگار) به وجود آمد.و همانا خداوند معناى (حقیقت ) سجده را سبب نزدیکى جستن به او با قلب و باطن و جان قرار داد ؛ پس کسى که به او نزدیک شود، از غیر او دور گردد.آیا نمى بینى که در ظاهر سجده شکل نمى گیرد مگر با آن که همه چیز از نظرت پنهان گردد و هر چه دیدگان مى بینند از تو محجوب شود؟ همچنین است امر باطن ؛ پس ‍ هر کس در نماز ؛ دلبستگى به چیزى جز خدا داشته باشد، به همان چیز نزدیک ، و از حقیقت آن چه خداوند در نماز او از او خواسته ، دور است .خداوند عز و جل فرموده است : ((خداوند براى احدى دو قلب در باطنش قرار نداده است )).و رسول الله (ص ) فرمود: ((خداوند تعالى فرموده است : بر قلب بنده اى واقف نشوم که در آن حب طاعت مخلصانه براى من و جهت کسب رضاى من بدانم (بیابم )، مگر آن که (خود) تنظیم و تدبیر امور او را متصدى شوم . و هر کس به غیر من دل مشغول دارد از آنهاست که خویشتن را به مسخره گرفته اند، و نامش در دفتر زیانکاران نوشته و ثبت است .
(مصباح الشریعه ، باب 16.بحارالانوار، ج 82، ص 136)

 332 - فلسفه گفتن هفت تکبیر
عن العلل باسناده عن هشام بن الحکم عن ابى الحسن موسى - علیهماالسلام - قال :
قلت : لاى علة صار التکبیر فى الافتتاح سبع تکبیرات افضل ؟فقال : یا هشام ، ان الله خلق السموات سبعا و الارضین سبعا و الحجب سبعا ؛ فلما اسرى بالنبى صلى الله علیه و اله فکان من ربه کقاب قوسین او ادنى رفع له حجاب من حجبه ، فکبر رسول الله - صلى الله علیه وآله - و جعل یقول الکلمات التى فى الافتتاح ؛ فلما رفع له الثانى ، کبر؛ فلم یزل کذلک حتى بلغ حجب فکبر سبع تکبیرات .فلذلک العلة تکبر للافتتاح فى الصلوة سبع تکبیرات ؛

از کتاب علل الشرایع به سندى که آورده ، از هشام بن حکم روایت کرد که از ابوالحسن موسى بن جعفر (ع ) پرسیدم : ((چرا در افتتاح نماز (گفتن ) هفت تکبیر داراى فضیلت بیشتر شده است ؟فرمود: ((اى هشام ، خدا آسمانها را هفت .زمینها را هفت و حجابها را هفتگانه آفرید؛ پس چون پیامبر (ص ) را به معراج برد و قرب او به پروردگارش به اندازه فاصله دو کمان یا نزدیکتر باشد، یک حجاب از حجابهایش برداشته شد؛ پیامبر (ص ) تکبیر گفت و آغاز نمود به گفتن کلمات افتتاحیه نماز؛ پس چون حجاب دوم برایش ‍ برداشته شد، تکبیر گفت ؛ و به همین منوال (گذشت ) تا به هفت حجاب رسید ؛ پس آن جناب هفت تکبیر گفت .بدین علت براى افتتاح نماز هفت تکبیر گفته مى شود.
(علل الشرایع ، ص 322، باب 30، حدیث 4)

 333 - تعلیم سوره حمد
منها ما روى عن النبى - صلى الله علیه وآله - انه قال لجابر بن عبدالله الانصارى :
یا جابر! الا اعلمک افضل سورة انزلها الله فى کتابه ؟ فقال له جابر: بلى بابى انت و امى یا رسول الله !علمنیها.قال : فعلمه ((الحمد)) ام الکتاب .ثم قال : یا جابر! الا اخبرک عنها؟ قال : بلى ، بابى انت و امى یا رسول الله !اخبرنى .قال : هى شفاء من کل داء الا السام ؛
از پیامبر (ص ) روایت شده که به جابر بن عبدالله انصارى فرمود: اى جابر، آیا برترین سوره اى را که خدا در کتابش نازل فرموده به تو نیاموزم ؟ جابر عرض کرد: آرى پدر و مادرم فداى تو باد اى رسول خدا، آن را به من بیاموز.پس رسول الله سوره ((حمد)) (ام الکتاب ) را به او تعلیم داد و فرمود: اى جابر آیا آگاهت نسازم از این سوره ؟ عرض کرد: چرا، پدر و مادرم فداى تو باد یا رسول الله ! از آن مرا باخبر ساز. فرمود: آن شفاى هر دردى است جز مرگ .
(تفسیر عیاشى ، ج 1، ص 20، حدیث 9)


 334 - تفسیر عبارت ((بسم الله ...))
روى فى التوحید عن الرضا - علیه السلام - حین سئل عن تفسیر ((البسملة )) قال :
معنى قول القائل : بسم الله ، اى اسم على نفسى سمة من سمات الله ، و هى العبادة .قال الراوى فقلت له : ما السمة ؟قال : العلامة ؛
در کتاب توحید از امام رضا (ع ) روایت شده است که وقتى تفسیر ((بسمله )) (بسم الله ) از حضرتش سؤ ال شد، فرمود: معناى اینکه گوینده مى گوید ((بسم الله ))، این است که من بر خود ((سمه )) (نشانه اى ) از سمات خدا مى نهم ؛ و آن نشانه عبارت است .راوى گفت پرسیدم : سمه یعنى چه ؟ فرمود: ((نشانه )).
(التوحید، ص 229، باب 31)


منبع: جامع آیات و احادیث موضوعى نماز (جلد اول) عباس عزیزى

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی